سلام دوست قدیمی من واقعا بعضی خاطرات با تمام وجود بر قلب و روح آدمی باقی میماند .خاطرات توهم واقعا خواندنی و جالب بود امیدوارم که برام باز بیشتر از خاطرات این چنینی خودت بنویسی . اگه شوهر من جای شوهر شمابود اونروز به خونریزی می رسید .راستی چند ساله ازدواج کردید؟؟؟ کسی که دوست داره الهه
الهه جان ممنونم از اظهار لطفت . با خوندن خاطره ازدواج و یا کلا با شنیدن هر خاطره ای از ازدواج دیگران همیشه داغ دلم تازه میشه ولی خوب الان با وجود دو پسر نازنینم همه اینها برام حل شده و خدا را شکر میکنم. من ۱۲ ساله که ازدواج کردم و الان هم کم و بیش از زندگیم راضیم . میگم کم و بیش خودت میدونی که مطلق وجود نداره و کم و بیشش هم به نوسانات حالات روحی خود ما بستگی داره . برای توهم آرزوی خوشبختی میکنم . منهم دوستت دارم و همیشه به وبلاگت سر میزنم. موفق باشی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست قدیمی من واقعا بعضی خاطرات با تمام وجود بر قلب و روح آدمی باقی میماند .خاطرات توهم واقعا خواندنی و جالب بود امیدوارم که برام باز بیشتر از خاطرات این چنینی خودت بنویسی . اگه شوهر من جای شوهر شمابود اونروز به خونریزی می رسید .راستی چند ساله ازدواج کردید؟؟؟
کسی که دوست داره الهه
الهه جان
ممنونم از اظهار لطفت . با خوندن خاطره ازدواج و یا کلا با شنیدن هر خاطره ای از ازدواج دیگران همیشه داغ دلم تازه میشه ولی خوب الان با وجود دو پسر نازنینم همه اینها برام حل شده و خدا را شکر میکنم. من ۱۲ ساله که ازدواج کردم و الان هم کم و بیش از زندگیم راضیم . میگم کم و بیش خودت میدونی که مطلق وجود نداره و کم و بیشش هم به نوسانات حالات روحی خود ما بستگی داره . برای توهم آرزوی خوشبختی میکنم . منهم دوستت دارم و همیشه به وبلاگت سر میزنم.
موفق باشی