چند روزیست هوای دلم بهاریست . گاهی ابری گاهی بارانی و گاهی یک کوچولو آفتابی. نمیدونم تقصیر ابره که نمیگذاره دلم آفتابی بشه یا تقصیر آفتاب که نمیگذاره بارون بباره . خلاصه بدجوری قاطی کردم. دلم رابه در و دیوار میزنم تا بفهمم چرا اینطوریه باز با وجود هزاران دلیل دلیل اصلی را پیدا نمیکنم. یک تغییر دلم میخواد ... نه شاید یک ناجی ... میدونم همین نزدیکیهاست ولی یک چیزی مانع از دیدنشه... باید خوب بگردم ...فکرم یکجا جمع نمیشه... هزارتا بغض توی گلو دارم ... برای کدومش ببارم ...پس فقط دست به بالا میبرم هم به علامت تسلیم و هم به علامت شکر برای همه چیز حتی غصه ها .ولی ... آسمان تو را به پاکی ات قسمت میدهم ببار و ببار ... گرمای سوزان در انتظار ماست پس ببار ... نفس کم می آورم ... پنجره را باز میکنم .... از پنجره به بیرون نگاه میکنم ... چقدر همه جا آرام است ... دلم میخواهد بدوم ... ولی...
خوشا به حالتون با دل بهاری تون که تحملتون رو زیاد کرده
آشنای خوب سلام
امیدوارم دل شما هم همیشه بهاری و پرتحمل باشد .ممنون از شما