ناله های بیصدا

در این وبلاگ برای هیچکس نمی نویسم برای دل خود می نویسم شاید گره از بغضش بگشایم

ناله های بیصدا

در این وبلاگ برای هیچکس نمی نویسم برای دل خود می نویسم شاید گره از بغضش بگشایم

باران

در این انبوه ؛ می خواهم کسی باران من باشد  

کسی مانند تنهایی ؛ شبی مهمان من باشد  

کسی که کنج چشمانش هزاران ابرپنهان است  

کمی در انتشار شب ؛ فقط مهمان من باشد  

در آن بارانکه می بارد موازی با ناه او  

دلش نمناک تر از باران چشمان من باشد  

در این سختی که می خواهد بسوزد جسم و جانم را  

بیاید بارشی یکریز و آسان من باشد  

مرا مانند پروانه بچرخاند به دورش  

در این چرخش کمی شاید؛  که او چرخان من باشد  

چه رویای غریبی بود این اندوه بی ژایان  

که در انبوه تنهایی کسی باران من باشد