ناله های بیصدا

در این وبلاگ برای هیچکس نمی نویسم برای دل خود می نویسم شاید گره از بغضش بگشایم

ناله های بیصدا

در این وبلاگ برای هیچکس نمی نویسم برای دل خود می نویسم شاید گره از بغضش بگشایم

دلم سلام

مدت زیادی است که وقت نکردم به دلم سری بزنم. امروز که وقتی پیدا کردم دیدم چقدر دلم برای دلم تنگ شده. میدونم که خیلی وقته به اون بی اعتنایی می کنم . میدونم که دارم در حقش اجحاف میکنم ولی دلم مثل همیشه بخشنده است و منو حتما می بخشه. خیلی وقته که نسبت به تپیدنش و یا نامنظم تپیدنش به علایقش و به احساسش بی اعتنایی میکنم وامروز تازه به خودم اومدم و گفتم نکنه با این بی اعتنائیها باعث بشم که از دستم بره . شاید هم از دستم خیلی وقته رفته رفته به اون دورانی که برای صدایی و نگاهی و هوایی می تپید و چه خوش می تپید. این دل مهربون وقتی امروز رفتم سراغش دیدم با بخشندگی برام آغوش گشود . برام گفت  چطور داره از بی مهری زمونه درد می کشه . برام گفت که توهم مثل خیلیها هستی که وقتی بهم احتیاج دارید تازه می فهمید که داریم می تپیم. حالا به دلم قول دادم براش کاری کنم. بهش قول دادم دوباره با عشق آشنایش کنم و قولهای زیادی که........شاید روزی دوباره... گل سرخ دلم بخنده...با خندیدن همه دلهائی که به فراموشی سپرده شده اند ....قول دادم که اگه بارون بباره ... اگه بارون بباره...