ناله های بیصدا

در این وبلاگ برای هیچکس نمی نویسم برای دل خود می نویسم شاید گره از بغضش بگشایم

ناله های بیصدا

در این وبلاگ برای هیچکس نمی نویسم برای دل خود می نویسم شاید گره از بغضش بگشایم

دوستان عزیز و جدیدم سلام  

من امشب موفق شدم برای خودم یک وبلاگ بسازم . البته در این کار بسیار بسیار مبتدی هستم و امیدوارم مرا ببخشید. مدتها بود دنبال یک جائی یک چیزی یک گوشی و یک چاهی میگشتم برای فریاد زدن و درد دل کردن . تا اینکه متوجه شدم میتونم یک وبلاگ برای خود خودم داشته باشم . تا توی این وبلاگ با این سیم و برق و دستگاه و کیبورد درد دل کنم شاید اینها از خیلی آدمها که گوشت و خون و احساس!!!!!  دارند رازدارتر و با عاطفه تر باشند . من یک خانم 46 ساله هستم که زمانی کارمند بودم ولی حالا افتخار مادری دو فرزند را دارم که از هر کاری برای من واجب تر هستند. البته اونطور که خودم احساس میکنم نتونستم این وظیفه را بخوبی انجام بدم ولی خوب توانم همینقدر بوده. خیلی شبها مثل امشب که بچه ها و پدرشون خواب هستند من دچار بیخوابی میشم و اعصابم با فکرهای بیخودی خرد میشه . به فکر افتادم یک کاری برای خودم بکنم . این که نمیشه توی این خونه نه توی این خونه توی خیلی از خونه ها ما مادرها مظلوم واقع شدیم. باید بار غم همه را به دوش بکشیم ولی غم خودمان را غمخواری نیست . شاید به نظر چرند و پرند بیاد ولی مینویسم تا سبک بشم.حالا اگر کسی دوست داشت میخونه و اگر هم کسی حوصله اش نگرفت نمیخونه اینهم برام مهم نیست . حالا تا همینجا مینویسم تا بقول معروف دستم گرم بشه .چون مثل خیلی ها اهل چانه گرم کردن نیستم. آنقدر حرف توی دلم جمع شده و آنقدر درد دل نکردم که همه دردهام یادم رفته . شاید هم بهشون عادت کردم و دیگه احساسشون نمیکنم .

ادامه مطلب ...